به صرف یک فنجان غزل

ساخت وبلاگ

تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم ! آهوکم
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم


برچسب‌ها: اخوان ثالث
+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم مهر ۱۳۹۶ساعت 13:34  توسط   | 
به صرف یک فنجان غزل...
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 93 تاريخ : شنبه 8 مهر 1396 ساعت: 22:06

آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست     در من طلوع آبی آن چشم روشن     یاد آور صبح خیال انـگیز دریاست     گل کرده باغی از ستاره در نـگاهت     آنک چراغانی که در چشم تو برپاست     بیهوده می کوشی که راز عاشقی را     از من بپـوشانی که در چشم تو پیداست     ما هر دُوان خاموش خاموشیم ، اما     چشمان ما را در خـموشی گفت و گوهاست .     به صرف یک فنجان غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : آنجا,باید,دریا,همینجاست, نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 76 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:32

لبخند مرا بس بود آغوش لهم می کردآن بوسه مرا میکشت لب منهدمم می کردآن بوسه و آن آغوش قتاله و مقتل بوددر سیر مرا کشتن این پرده اول بودهرکس غم خود را داشت هر کس سر کارش ماندمن نشئه ی زخمی که یک شهر خمارش ماندیا کنج قفس یا مرگ این بخت کبوتر هاستدنیا پل باریکی بین بد و بدترهاست ای بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کودریاچه ی آرامم کوه هیجانم کوبر آینه ی خانه جای کف دستم نیستآن پنجره ای را که با توپ شکستم نیستپشتم به پدر گرم و دنیا خود مادر بودتنها خطر ممکن اطراف سماور بوداز معرکه ها دور و در مهلکه ها ایمنیک ذهن هزار آیا از چیستی آبستنیک هستی سردستی در بود و عدم بودمگور پدر دنیا مشغول خودم بودمهر طور دلم می به صرف یک فنجان غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : صحنه, نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 42 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 7:32

ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن نیست گشتن، لیک عمر جاودانی داشتن عقل را دیباچهٔ اوراق هستی ساختن علم را سرمایهٔ بازارگانی داشتن کشتن اندر باغ جان هر لحظه‌ای رنگین گلی وندران فرخنده گلشن باغبانی داشتن دل برای مهربانی پروراندن لاجرم جان بتن تنها برای جانفشانی داشتن ناتوانی را به لطفی خاطر آوردن بدست یاد عجز روزگار ناتوانی داشتن در مدائن میهمان جغد گشتن یکشبی پرسشی از دولت نوشیروانی داشتن صید بی پر بودن و از روزن بام قفس گفتگو با طائران بوستانی داشتن   به صرف یک فنجان غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن, نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت: 13:23

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی آب زلال من تویی بی‌تو به سر نمی‌شود گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای وز همه‌ام گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من مونس و غمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد هم تو بگو به صرف یک فنجان غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : بی تو به سر نمیشود,بی تو به سر نمیشود شجریان,بی تو به سر نمیشود داریوش, نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت: 13:22

رو كرد به ما بخت و فتاديم به بندش ما را چه گنه بود؟ خطا كرد كمندش با آن همه دلداده دلش بسته‌ي ما شد اي من به فداي دل ديوانه پسندش نرگس ز چه بر سينه زد آن يار فسون كار؟ ترسم رسد از ديده‌ي بدخواه گزندش شد آب، دل از حسرت و، از ديده برون شد آميخت به هم تا صف مژگان بلندش در پرتو لبخند، رخش، وه، چه فريباست! چون لاله كه مهتاب بپيچد به پرندش. گر باد بيارامد و گر موج نخيزد دل نيز شكيبد، مخراشيد به پندش سيمين طلب بوسه‌يي از لعل لبي داشت ترسم كه به نقد دل و جاني ندهندش.   به صرف یک فنجان غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش, نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 129 تاريخ : چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت: 13:22

  دراین زمانه‌ی بی‌های‌وهوی لال‌پرستخوشا به حال کلاغان قیل‌وقال‌پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه‌ی خود رابرای این همه ناباور خیال‌پرست به شب‌نشینی خرچنگ‌های مردابیچگونه رقص کند ماهی زلال‌پرست رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتندبه پای هرزه‌علف‌های باغ کال‌پرست رسیده‌ام به کمالی که جز اناالحق نیستکمال دار برای من کمال پرست هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری‌ستبه تنگ‌چشمی نامردم زوال‌پرست به صرف یک فنجان غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 21:34

 

یک حنجره آواز گرفتی رفتی

از من نفسی ناز گرفتی رفتی

من تازه هنوز اول خوابم بودم

لبهای مرا گاز گرفتی رفتی....

 

به صرف یک فنجان غزل...
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : فتح یک حنجره, نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 22:26

  بی تو به سامان نرسم ، ای سروسامان همه توای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تومن همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه توهرکه وهرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تومن که به دریاش زدم تا چه کنی با دلِ منتخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه توای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم ،رمز نیستان همه تو ، راز نیستان همه توشور تو آواز تویی ، بلخ تو شیراز تویی ،جاذبه ی شعر تو ، جوهر عرفان همه توهمّتی ای دوست که این دانه ز خود سر بكشدای همه خورشید تو و خاک و باران همه تو به صرف یک فنجان غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : بی تو به سامان نرسم,بی تو به سامان نرسم , ای سروسامان همه تو,بی تو به سامان نرسم علیرضا قربانی,بی تو به سامان نرسم حمیدرضا نوربخش,بی تو به سامان نرسم قربانی,بی تو به سامان نرسم جاوید عسگری,بي تو به سامان نرسم اي,بی تو به سامان نرسم دانلود,بی تو به سامان نرسم علیرضا قربانی دانلود,بی تو به سامان نرسم ای, نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 371 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:41

امروز نه آغاز و نه انجام جهان استای بس غم و شادی، که پس پرده نهان استگر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیریدانی که رسیدن هنر گام زمان استتو رهرو دیرینه سرمنزل عشقیبنگر که ز خون تو به هر گام نشان استآبی که بر آسود ، زمینش بخورد زوددریا شود آن رود که پیوسته روان استاز روی تو دل کندنم آموخت زمانهاین دیده از ان روست که خونابه فشان استدردا و دریغا که در این بازی خونینبازيچه ایام دل آدمیان است... به صرف یک فنجان غزل...ادامه مطلب
ما را در سایت به صرف یک فنجان غزل دنبال می کنید

برچسب : امروز چندمه,امروز تولدمه,امروزنا,امروز در تاریخ,امروز چند جوزا است,امروز نما,امروز مستیم ای پدر,امروز از هم گسستم,امروز چندم تير است,امروز آنلاین, نویسنده : atrebaroonzadea بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:41